- آن زمان (هََ کِ سِ کَ دَ)
آنگاه. در آن وقت:
بگستهم گفت آن زمان شهریار
که تنگ اندرآمد مرا روزگار.
فردوسی.
به بستند بندی بر آئین خویش
بدانسان که بود آن زمان دین و کیش.
فردوسی.
، بعد. پس. سپس
بگستهم گفت آن زمان شهریار
که تنگ اندرآمد مرا روزگار.
فردوسی.
به بستند بندی بر آئین خویش
بدانسان که بود آن زمان دین و کیش.
فردوسی.
، بعد. پس. سپس
